سيدناصر حسيني‌پور نويسنده كتاب «پايي كه جا ماند»در كتاب خود لحظاتي را روايت مي‌كند كه اسراي ايراني خبر رحلت امام را شنيدند. اين بخش كتاب در صفحات 489الي 493روايت شده است. بعضي از نگهبان‌ها با ديدن سيل عظيم اسرايي كه براي امام گريه مي‌كردند، مات و مبهوت بودند. شاهد گريه دو نگهبان سامي و علي جارالله بودم.
دسته ها : فرهنگ پايداري
1391/3/13

pshmontazeri.tebyan.net    picture & passage :tebyan.net

يـك روز شـهر دسـت دشـمن افـتاد و روز ديـگر آزاد شـد 
پــندار ما اين اســت كـه ما مـانـده ايم و شـهـدا رفـتـه اند
امـا حـقيقت آن اسـت كه زمـان مـا را با خود برده است و شـهدا مانده اند. "شهيد آويني"

1391/3/3
در ايـام دفاع مقـدس ، تـنظـيم شـفاعتـنامه كـاري مـرسـوم بود. آن چـه مـي بـينيد تصوير يكي از اين شفاعتنامه هاست كه پيش از عمليات كربلاي 8 و بين بچه هاي گردان علــي اكــبر(ع) بـسته شـده است. بـسيجيان گـردان علـي اكــبر(ع) از اهـالي شهرستان خوي بودند. مهمتر و زيباتر از متن اين قولنامه ، شرط آن است كه نشـانه اي از بصيرت و پاكدلي بسيجيان لشكر عاشور است.
دسته ها : فرهنگ پايداري
1391/1/10
شهيد كه شد، هم تشنه بود هم بي دست... شهيد شاپور برزگر گلمغاني، فرمانده محور عملياتي لشكر 31 عاشورايه دستش قطع شده بود، اما دست بردار جبهه نبود. بهش گفتند: «با يه دست كه نمي‌توني بجنگي، برو عقب.» مي‌گفت: «مگه حضرت ابوالفضل با يك دست نجنگيد؟ مگه نفرمود: واللـه ان قـطـعـتـمـوا يـمـيـنـي، انـي احـامـي ابـداً عـن ديـني»
دسته ها : فرهنگ پايداري
1391/1/4
گفت «اتوبوس خوبه. با اتوبوس مى ريم.» مى خـواستيم بـرويم مرخصى، اصـفهان. گفتـم «بـا اتوبوس؟ تـو ايـن گـرما؟» گفت «گرما؟ پس اين بسـيـجى هـا چـى كار مى كنن؟ مـن يه دفعه بـاهاشون از فــاو اومدم شهرك، هـلاك شـدم. اينا چى بگن؟ با همون اتوبوس مى برمت كه حالـت جا بياد. بچه هاى لشـكر هم مى بينندمون، كارى داشتند مى گـن.»
دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/26
آخرين بار تو مدينه همديگر را ديديم. رفته بوديم بقيع. نشسته بود تكيه داده بود به ديوار.گفتم «چى شده حاجى؟گرفته اى؟»گفت «دلم مونده پيش بچه ها.»گفت «ببين! خدا كنه ديگه برنگردم. زندگى خيلى برام سخت شده. خيلى از بچه هايى كه من فرمانده شون بودم رفته اند، ديگه طاقت ندارم ببينم بچه ها شهيد مى شن،من مى مونم.» بغضش تركيد.
دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/23
 16- «حاجى خير ببينى. بيا پايين تا كار دست خودت و ما نداده اى. بچه هاى اطلاعات هستن. هر چى بشه ، بهت مى گيم به خدا.» رفته بود بالاى دپـو، خطّ عراقى ها را نگاه مى كرد ، با يك طرف دوربين.آن طرفش رو به بالا بود. گفت «هر موقع خدا بخواد، درست مى شه. هنوز قسمتمون نيس...» يك دفعه از پشت افتاد زمين. دوربين هم افتاد جلوى پاى ما.
دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/20

بـه پـســرم و دخـتـرم واقـعـيت را بــگويـيد ، بــگويـيد بـه خــاطر اســلام و نــشر قــرآن خــمـپــاره دشــمـن سـينه پــدرت را نـشـانـه رفــت ، امــا هــنوز ايــمان پـدرت در تــمامـي جــبـه هـا مــي جــنــگــد.

دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/20
شهيدخرازي درسال 1336در اصفهان متولد شد.درسال1355 پس از اخذ ديپلم طبيعي براي طي دوران سربازي به مشهداعزام گشت.او ضمن گذراندن دوران خدمت،فعالانه به تحصيل علوم قرآني درمجامع مذهبي مبادرت ورزيد. از همان روزهاي اول انقلاب در كميته دفاع شهري مسئوليت پذيرفت و براي مبارزه با ضد انقلاب و جنگهاي كردستان قامت به لباس پاسداري آراست و لحظه‌اي آرام نگرفت.
دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/17
وصـيت شـهيد حـيدر بـاقري : بدانــيـد هــر راي كـه شــمـا به صــندوق مي ريزيد، مشـت مـحكـمي اسـت كـه به دهـان ضـد انقلاب و اربابان آمــريكايي مي زنـيد ويـك قــدم او را وادار به عقب نشيني مي كنيد. وصـيت شــهيد عـباس جـوشقاني:  دقــت نــمـاييد بـه چــه كسـي راي مـي دهيد كـه اگر خــطا كنيد روز قـيامت جوابـگوي خــون شــهــيدان خواهـيد بــود. 
شـهـيد رجب بيگي: از يـك سـو بـايد بمـانـيـم كـه شــهــيـد آيـنـده شـويـم و از ديـگر سـو بـايـد شـهــيد شـويم تا آينــده بمـانـد . هـم بايد امروز شـهـيـد شــويـم تـا فــردا بـمـاند و هـم بـايـد بـمـانـيم تا فـردا شـهـيــد نـشـود. عـجـب دردي، چه مي شد امـروز شهيد مي شديم تا دوباره فردا شـهـيـد شويم.  شهيد بهزاد امرائي:شهيد هم چون شمعي است
دسته ها : فرهنگ پايداري
1390/12/7
CenterImage/ul href=div class=Itema href=div class= Down LeftImage a href=tebyan.comItemContentWeblogRight/divDowna href=
X